قبل از اینکه بخواهم در مورد اعدام دلارا دارابی صحبت کنم بگذارید. دو اصطلاح مسئولیت کیفری و اجرای حکم کیفری را توضیح بدهم.
1. مسولیت کیفری: از اسمش هم معلوم است یعنی به عهده گرفتن مسئولیت کاری فرد انجام میدهد به عهده بگیرد. یعنی مصونیت ندارد از انجام کاری. معنای کامل این اصطلاح این است که مجازات به فرد تعلق میگیرد.
2. اجرای حکم: خب احتیاجی به توضیح ندارد. یعنی زمان اجرای حکم.
این دو مساله متفاوت خیلی وقتها باعث اشتباه برای برخی خیلی از وبلاگ نویسان شده است. من واقعا نمیدانم تمام اینهایی که از حقوق بشر حرف میزنند و صحبت از کنواسیون حقوق کودک میکنند چقدر از این قوانین میدانند و فرق این دو را تا چه اندازه متوجه شده اند.
کنواسیونهای مختلفی در مورد کودک وجود دارد که تقریبا در اکثر آنها قسمت دوم لازم الاجرا برای امضا کنندهگان این معاهدات است که توضیح آن بیشتر در مورد زمان اجرای حکم است که این سن را بالای 18 سال بیان میکند و همانطور که گفتم تمام کشورهای عضو این معاهدات باید این را اجرا کنند.
و اما در قسمت دوم هنوز کنواسیون مشخصی هیچ سنی را به طور خاص مشخص نکرده و این بیشتر منوط به قوانین خود کشورهاست در کشور ما مصونیت قضایی سن 15 سال است یعنی همان سن تکلیف. وقتی از این قانون حرف میزنیم یعنی یک فرد تا فلان سن مصونیت دارد از به عهده گرفتن مسئولیت کیفری که انجام داده و طبق قوانین با او برخورد نخواهد شد.
همانطور که گفتم این مورد هرچه از کنواسیونها رسیده به صورت رهنموده بوده و قانونی برای اجرا کردن نبوده حتی در برخی از کشورها این سن به یازده سال هم میرسد یعنی از یازده سال به بعد هر انسانی هر کیفری انجام دهد طبق احکام کیفر خواهد شد. این رهنمودها بیشتر از سن 20 الی 18 سال اشاره دارد و این سنین را برای مصونیت پیشنهاد میکند. اما بیشتر کشورها بر طبق قوانین کشور خود در این مورد برخورد میکنند.
این نکته قابل توجه است که در کشور ایران حدود 47 درصد زیر 18 سال هستند و آماری زندانها نشان میدهد حدود نیمی از کسانی که وارد زندان میشوند بین 15 تا 29 سال هستند. حالا تصورش را بکنید اگر قرار بود مصونیت تا سن 18 سال بود در کشور چه اتفاقی میافتاد.
و اما آن چیزی که در وبلاگستان یافت میشود چیزی نیست به جز مشت آه و ناله و فغان برای انسانهایی که من خودم به شخصه به سختی میتوانم آنها را انسان بنامم. خیلی سخت است کسی را که با دوست پسرش به خانه یکی از فامیلهای پیرش میرود و او را با شانزده ضربه چاقو میکشد آن هم به خاطر پول واقعا نمیتوانم این فرد را انسان بنامم. آقا برای من سخت است.(کاری است که دلارا با دوست پسرش کرده و به خاطرش اعدام شده)
اینجا یک مساله مهم مطرح است و آن اینکه کشتن با علم به اینکه که اگر بفهمند کشته میشود. این از همه بدتر است این اصلا قابل توجیح نیست چرا باید همچین آدمی که میداند اگر بکشد کشته میشود قصاص نشود.
خنده ام میگیرد وقتی برخی جاها میخوانم با کشتن او کسی زنده نمیشود یا اینکه الان دو خانواده عذار هستند یا اینکه وقتی نامه خانواده متقول را خواندم سراس از نفرت بود و خلاصه از این حرفهایی خاله زنگی و که چندرغاز ارزشی ندارد و چقدر مضحکانه است حتی بیان این حرفها.
بدون شک این واقعه یک جنایت است و یک جنایت چه چیزی به جز نفرت عمومی در بر دارد نه تنها خانواده مقتول بلکه از این نوع جنایتها آدمهای دیگر هم احساس نفرت میکنند. انقدر خنده آور است که حتی نمیخواهم در این مورد حرفی بزنم
و اما داستان اعدام در هیچ کشوری نفی نشده حتی آمریکا هم اعدام دارد اما اعدامش با صندلی اعدام به رفش اتاق گاز و این هم گزارشی از روشهای اعدام در ایالات متحده آمریکا
مجازات جدای از اینکه کیفر کسی است که کیفر را انجام داده اما بیشتر از هر چیز برای این است که این کارها در جامعه صورت نگیرد. حداقل دید اسلام این است که اعدام را در میان مردم انجام دهید تا مردم بدانند و درک کنند و ببینند کیفر برخی اعمال چیست و هدفش پیشگیری از انجام اعدامهای مجدد است.
این حرفی نیست که بیاییم و از با روان شناسی و جامعه شناسی جامعه را به طرفی ببریم که کسی مرتکب این جرمها نشود اما این دلیل نمیشود که مجازاتها را انجام ندهیم به خاطر اینکه کاری در مورد جامعه شناسی و روان شناسی و این کارها نکردیم.
انسانها با اختیار خودشان کارها را انجام میدهند و در احکام اسلامی هم آمده که اگر یک جرم خطا بود مثلا قتل خطا بود جایی برای قصاص نیست یا اگر طرف مجبور شده بود البته جر نه از نوعی که به خود طرف بر میگردد مثلا کسی او را مجبور کرده باشد به نحوی که قابل قبول و اثابت باشد که طرف هیچ چارهای نداشته حکم قصاص اجرا نخواهد شد.
برای اینکه جامعه سالم بماند برای بدترین و منفورترین کیفرها باید بدترین حکمها را صادر کرد آنهم فقط به خاطر صلاح جامعه ما هر چقدر هم از نظر روان شناسی و جامعه شناسی و خیلی چیزهای دیگر کار کنیم اما نمیتوانیم هوس و حرص و خیلی چیزهایی را عامل اصلی خیلی از جنایتهاست را کنترل کنیم. مگر با قرار دادن مجازاتهای سخت که ترسی در وجود انسانها از انجام آن بیفتد.
بگذارید نمونه کوچکی را بیان کنم دوستی رفته بود آلمان و میگفت در متروی آلمان کس نیست که بلیطها را از مردم بگیرد اما هیچ کس جرات ندارد بدون بلیط سوار شود چون وقتی بگیرندت. کارت تمام است و هیچ تخفیفی هم برایش در نظر نمیگیرند.
نگویید آلمان مردم بافرهنگی دارد فلان دارد بیسار دارد. آقا یا خانم آلمان هم یک کشور است و مثل همه کشورها دزد دارد فقیر دارد دروغگو دارد و خلاصه خیلی چیزهایی که باعث انجام جرم میشود.
مرتبط و منبع این نوشته
+سیاستهای جدید قضایی در مورد نوجوانان
+کنوانسیون حقوق کودک
بیان دیدگاه