هنوز حقیقت دیالوگهای کتابهای افلاطون مشخص نشده هنوز کسی نمیداند سقراطی که در کتابهای افلاطون آمده همان سقراط بوده یا خود افلاطون بوده که به نام سقراط نوشته است.
اما هر چه که هست این کتابها و رسالات از مهمترین نوشتههای فلسفی هستندکه قابل انکار و کنار زدن نیستند. تقریبا تمام فیلسوفان معتقداند که 5 فلیسوف گامی اساسی و مهم در جهان فلسفه بر داشتند که آن فیلسوفان عبارتاند از افلاطون، ارسطو، دکارت، کانت و هگل. رسالات افلاطون تقریبا منحصر به فرد است چون تمامش به صورت دیالوگ است یعنی مناظرات و مباحثاتی که افلاطون یا سقراط انجام داده است به همین خاطر عموما به دیالوگهای افلاطون مشهورند. در بخشی از رساله لوسیس سقراط با فردی به نام لوسیس بحثی میکند.
لوسیس از زیباترین جوانان شهر است که پدرش از ثروتمندان است. سقراط به لوسیس میگوید: پدرت و مادرت تو را دوست دارند پس وسایل نیکبختی تو را فراهم میکنند و چون نیکبخت کسی است که اختیارش به دست خودش است پس تو را در کارهایت آزاد میگذارند و هرگز تنبیهت نمیکنند. لوسیس میگوید بله اما مرا از برخی از کارها باز میدارند: مثلا نمیگذارند ارابه برانم برایم کلاس تعیین میکنند مرا به کلاس میفرستند و خیلیکارهای دیگر که نمیگذارندانجام دهم یا به من دستور انجام آن را می دهند و مرا به دست بندهای سپردهاند که مرا به کلاس ببرد و بگرداند.
سقراط: پس چگونه آنها تو را دوست دارند در حالی که اختیار تو را در دست خود دارند و با گماردن دایهای بنده و معلمانی برای توی اختیارات تو را محدود ساختهاند و نمیگذارند تو خرسند باشی و هر کاری میخواهی انجام دهی.
لوسیس : فکر کنم به خاطر جوان بودنم اینکارها را میکنند.
سقراط: من فکر نمیکنم علت آنها این باشد. تو در خانه کارهایی به اختیار خود انجام میدهی. مثلا وقتی به تو میگویند نامه بخوان میتوانی هر طور دوست داری نامه بخوانی و به تو نمیگویند چطوری بخواننی یا منعت نمیکنند از خواندن یا مثلا وقتی میخواهی با چنگ موسیقی بنوازی منعت نمیکنند یا به تو نمیگویند چگونه چنگ بنوازی یا چه سیمی را محکم کنی. فکر میکنی چه چیزی باعث این دو گانگی میشود که در برخی کارها آزادت میگذارند و در برخی آزادت نمیگذارند.
لوسیس: فکر میکنم من در خواندن و چنگ نواختن آموزش دیدم و میدانم چه کار بکنم یعنی پدر و مادرهم میدانند که میدانم چگونه بخوانم یا چگونه بنوازم پس به من در این کارها فرمان نمیدهند اما در کارهایی که فکر میکنند نمیدانم به من فرمان میدهند.
سقراط: یعنی فکر میکنی اگر در آن کارها هم آموزش ببینی و به آنها عالم شوی پدرت و مادرت آزادت بگذارند؟
فکر کنم ار اینجا به بعدش را احتیاجی به سقراط نداریم و خودمان می توانیم تا آخر این ماجرا برویم.